
ظهور و سقوط سوسیالیستهای فلسطین،نوشته رمزی بارود، در سال ۲۰۱۴، تارنمای کانترپانچ
با در نظر گرفتن این واقعیت که افول جنبش چپ فلسطینی بخشی از افول و سردرگمی جنبش چپ در سطح جهانی است، هنوز اطلاعات بسیار اندکی از بقایای جنبش چپ فلسطین و موقعیت فعلی آن در حوزه عمومی فارسی زبان وجود دارد.
اگرچه گردانهای ابوعلی مصطفی، به عنوان میراث دار فعال جبهه خلق برای آزادی فلسطین به عنوان گروهی مارکسیست -لنینیست پا به پای جنبش اسلامگرای ناسیونالیست حماس بخشی از مقاومت مسلحانه کنونی فلسطین را علیه اشغالگران صهیونیست در غزه تشکیل می دهد و از هفتم اکتبر نقش فعالی در مبارزه مسلحانه ضد صهیونیستی و ضد کلونیالی بازی کرده است، هنوز اطلاعات بسیار اندکی از این جریان در دست است. اینکه این جریان بخشی از به اصطلاح «محور مقاومت» محسوب شده و مورد حمایت مالی رژیم اسلامی حاکم بر ایران است ،در شمار اطلاعات اندکی است که در رسانه ها درج شده اند و نتیجتا واقعیت آنگونه که عینا در میدان جاریست، بازتاب داده نمیشود.
ما تلاش خواهیم کرد که صدای بقایای چپ فلسطینی، نه در برج عاج خود که در پراتیک آن با همه تناقضاتش را که بخشی از تناقضات جهانی جنبش چپ در جنوب جهانی بویژه غرب آسیا/خاورمیانه است، بازتاب دهیم.
رمزی بارود روزنامهنگار فلسطینی-امریکایی و سردبیر روزنامه فلسطین کرونیکل است. او نویسنده پنج کتاب است. جدیدترین کتاب او “این زنجیرها شکسته خواهد شد: داستانهای فلسطینی از مبارزه و مقاومت در زندانهای اسرائیل” (Clarity Press, Atlanta) است.
فرازهایی از مطلب سالهای گذشته او را با هم مرور می کنیم:
جبهه خلق برای آزادی فلسطین گرفتار جاهطلبیهای گسترده و زبان رادیکال از یک سو و واقعیتی که اعضایش را مجبور به پذیرش وضعیت نامطلوب موجود و اقدامات بی برنامه میکرد از سوی دیگر است. در سال ۲۰۰۶، این گروه چهار درصد از آراء مردمی در فلسطین را کسب کرد و تنها سه کرسی از ۱۳۲ کرسی شورای قانونگذاری را به دست آورد. این گروه از ورود به ائتلاف دولت با حماس خودداری کرد، که میتوانست به طور قابل توجهی انزوای دولت منتخب را کاهش دهد، و با اینکه تلاش خود را کرد نتوانست یک بلوک چپگرا شامل سایر گروههای سوسیالیست و کمونیست تشکیل دهد. بدون حامیان قوی خارج از فلسطین و گفتمان سیاسی پراکندهای که بین جناحهای حماس و فتح غالب شده است، جبهه خلق همچنان در کشمکش داخلی خود گرفتار است. مهم نیست که آیا آنهایی که به کنیسهای در اورشلیم حمله کردند با جبهه خلق ارتباط داشتند یا نه؛ بیانیههای مکرر مبهم این گروه، توجیه حمله، توضیح آن، مالکیت آن و انکار آن به طور همزمان، بیشتر اهمیت دارد. این سردرگمی پس از امضای اسلو به برنامه اصلی جبهه خلق تبدیل شده است. و در حالی که کسانی هستند که از زبان هوشمندانه برای حفظ وضعیت رادیکال گروه، مزایای سازمانهای غیردولتی و پرستیژ سوسیالیستی استفاده میکنند، دیگران انتظار بحث جدیتری در مورد این که ماهیت جبهه خلق چیست و پس از دو دهه شکست سیاسی چه میخواهد باشد، دارند. مطلب پیشرو، کمکی است در جهت کندوکاو آن بخشی از واقعیت اشغال امروز غزه توسط ارتش اشغالگر که در رسانههای جریان اصلی مغفول مانده. تاباندن نوری، ولو کمسو، برای مشاهده این قسمت از امروز غزه، رسالتی حیاتی و تعیین کننده برای فردای جنگ غزه خواهد بود. لینک مقاله