قانون ارزش؛ هسته سخت بقای سرمایه‌داری

در این یادداشت، به اختصار با برخی از پیچیدگی‌های مربوط به نظریه ارزش در سرمایه مارکس آشنا می‌شویم. ادعای اصلی این است که نظریه ارزش، به عنوان مهم‌ترین عنصر ایجاد نظام تولید سرمایه‌دارانه عمل می‌کند و خود این ارزشی که از آن صحبت می‌شود، امری کاملا منتزع و فارغ از کیفیات یک کار مشخص است. این گزاره اما به چه معناست؟ مشخصا یادداشت پیش‌رو ادعا می‌کند که فهم نظریه ارزش و مفهوم فتیشیسم در سرمایه‌داری، پلی است که جلد یک کتاب سرمایه را به جلد سوم متصل می‌کند و در این میان مشخص می‌شود که زمان کار اجتماعا لازم، یعنی همان زمانی که فارغ از کیفیت کار و کیفیت تولیدکننده، برای تولید یک کالا صرف می‌شود سنگ‌بنای ارزش اضافی است که در معادله پول-کالا-پول بیشتر، نقش اصلی را ایفا می‌کند و ضامن بقای تولید سود در سرمایه‌داری است. اما نسبت فتیشیسم با این مساله چیست؟ نویسنده به نقل از مارکس مدعی می‌شود که چون کار و کارگر دیگر کیفیتشان اهمیتی ندارد و تنها زمان منتزع عنصری است که کالاها را با یکدیگر قابل مقایسه می‌کند، ما در جهانی از یک سازوکار آهنین انتزاعی زندگی می‌کنیم که تمام محاسبات ما براساس فرمول معروف سرمایه‌داری عمل می‌کند: هرکالایی واسطه‌ای است برای تولید ارزش اضافی و اینگونه سرمایه‌داری با تکیه بر عنصر سازنده خودش، خود را گسترش می‌دهد. واکاوی دقیق‌تر این پیچیدگی امری است که خواننده با مطالعه این یادداشت، به آن خواهد رسید . لینک مقاله